اى نقطه شروع شفق چشمهاى تو
با من بگو چه مىگذرد در هواى تو؟
تا غربتبهار تو ابرى نمىرسد
اندوه مىچكد ز نسيم صداى تو
با اين همه ستاره كه در قلب زخم توست
آخر كدام چاه بسوزد به پاى تو؟
لبخندهاى پاك تو باور نكردنى است
از بس كه غصه ريخت زمان، در هواى تو
در آسمان من كه دو تا تكه ابر هست تا بغض
اگر گذاشتببارد براى تو